حرف هایت بخار می شوند
در فنجانی که لب هایت را
دم کرده بودی
و قوری های خسته
برای تنهایی ات بغض می کنند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
لباس هایم مرا پوشیدند
کفش های قد بلند
مرا به پا کردند
و رفتیم به دیدار مردی
مردی که شانه هایش ممتد بود
وخط ريشش تا ریشه هایش
نفوذ کرده بود
و برای دیدن ما
عقب عقب راه می رفت
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
شاعرانی که بند الهام بودند
رویاهای بیوه ی اش را
به بند کشیدند
تا بند نافش را
در شعرها دفن کنند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
تمام زن رفته بود
جز چشم هایش
که هنوز انتظار را
متراژ می کرد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
زخم زبان می زند
خورشید
به چراغی
که دید می زند
شب های کوچه را
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
گل ها اعتصاب کردند
باغ مرد
کلاغ ها ی سیاه
سفید بخت شدند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
در گیر و دار عکس ها
دل پیچه گرفت نگاتیو
بالا می آورد خاطره هارا
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
گوشواره های جهان را
زیر بالش هایش
پنهان کرده بود
پرنده ای که گوش نداشت
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
از گلوی آسمان
پایین نمی روند
ابرهای بی خیال
آرزو به دل مانده اند
پرنده ها
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
در رگ های مرداب
جاری می شوم
و از لبانم نیلوفر می روید
من گل آخرین دیدارم
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
پاهای برهنه ی شب
خواب می رود
و صبح پیراهن شهر را می دزدد
و دختری چاره به دست
شانه می زند موهای نور را
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
خمیازه ی ابرها
در گوش بادبادک می پیچد
و ترک بر می دارد
خط استوای انار
ومن بی اعتنا به آسمان لخت
لای انگشتان باد
پناه می گیرم
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
چتری که دست هایم را
رها کرده بود
در گلوی باران گیر می کند
و آن سوی جنگل
درخت سینه سوخته
برای بغض قایق ها
کاغد می شود
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
وقتی شعر هایم
جایی برای رفتن نداشتند
و قصه هایم
سرزمینی عایدشان نبود
هر روز برای چشمانت
سفره پهن می کردم
و حرف هایم را
به لب هایت امانت می دادم
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
کلید هایی که
باد برده بود را
آسمان پس آورد
اما من تمام قفل های بیوه را
سرو سامان داده بودم
وآزادی در زمین ته کشیده بود
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
تمام مقصد ها
در خانه نبودند
و ساعتی که
برای مردن دیر کرد
تا خستگی بلیت ها را کول کند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
تمام کافه های شهر
خواب بودند
و در ازدحام عطر های نر
او با تنهایی اش
صبحانه می خورد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پوست لبش را
می کَند زمان
و ثانیه ها بی محابا
روی کهکشان چکه می کنند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
و من مسیر را
به تیر هایی که
خطا نه
بلکه از راه خطا می روند
نشان می دهم
اما دهان باز زندگی
با یک تیر
چند نشان می زند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
عمیق بود
فاجعه ای که در
دهانم رخ داد
تمام کلمات سرکش
تمارض کردند
بی آنکه من صدایم در بیاید
خودشان را به مردن زدند
و لب های منافقم
مثل همیشه
مرا لو دادند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
سرو ته
جهان را به هم دوخت
سیبی که
به مقصد نرسید
و تمام مسیر را
با گریه هایش
بذر پاشی کرد
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
زیر دندان پوسیده ی شهر
زمان را کرم می خورد
و ساعت بیست و پنج
موهای زائد عقربه ها را
می کشد
وبند ناف دیروز را
در حیاط امروز چال می کند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
عصاره ی باد را
می گیرد
پرنده ای که
کول کرده است
تمام حرف هایم را
و من با سکوتی کبود
به شانه ی درختی عجول
تکیه داده ام
که تمام سیب های کال را
درون دهان زمین می ریزد
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
نفس های پوسیده
در گلوی زمین
روی میز گل ها
سرو می شود
و دست خسیس باد
از گریهی ابرها
بی شرمانه گلاب می گیرد
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
دیدگاه خود را بنویسید