میریزد
در دایرهی مبهم /جنگل رازهای
سوخته اش را
تا از دهان آسفالتهایشکستهٔ
بیرون بکشد
دنیای رازآلودی را
که ته فنجان قهوه /تلخی
گذشتهی گمشدهاش را
پیدا کند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
میگشاید
رازهای آسمان را
با کلیدهایی
که میبارند
زیر چتر ابرِ آبستنی
که آهنش صیقل خورده
یا زنگار گرفته
قفلهایی که میخ میشوند
برای نبض سرزمین هایی
که بینظم میزنند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
میچیند
دهان قیچی
با چشمان بسته
گلهای جاودانهایی را
کهدر بی وزنی زمان
در افلاک گم شده
تا مرز ناملموس رنگها
بچرخد
روی صورت کرواتی
که پناه دکمهها شده
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
برگشت خورد
بلیت خاکستری زمان
تا در واگن خیال سفر کند
با خطوط نامرئی / در ایستگاه ناشناخته
تا رازی از دل زمین برلب پنجره رها شود
تا قطار به قلهی ابرها برود
و کتابهای کهنه روی صندلی قصهها را
به گوش باد برساند
مسافر ِ رمزگشای ذهن خسته
که در مسیر سورئال
میخواهد
دنیای وارونه را
بسازد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
میکشند موهایش را
در سکوتی عجیب
تا با نخهای نارنجی
گره بزند روی بوم فرصتهایش
در بازی خیال
برای پرندههایی
که در وسعتشان/گم میشوند
تا باآرزوی ندیدهاش
از نسیم خِنگ کلمات عبور کند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
گم شد
در عمق زمان
بوی سوختهی نان پیرزن
معجونهای دلتنگیِ داغی
در کمد شکستهی زمان، پنهان شدند
قاشق و چنگالها خوابند
بدون طعم عشق و ادویه
سکوت قوری/ یاد آور آخرین مهمانی
در خواب و بیداری
آشپزخانه نفس میکشد
تا برگردد شور و شوق رنگها
از پنجرهی شکستهای
که در آغوش سایههاست
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
میکاود
داستان زندگیاش
تا با نخهای خاکستری اندیشهاش
لانهای در دنیای انتظارش بسازد
شاید خوابهای خط، خطیاش را
در قاب شکستهی سبدی
با نا امیدی ببافد
و در حبابهای خیالش
پرواز دهد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
میگذرد
از چشمان مهتابی زنی
که واقعیت پیچیدهایی را
به تصویر میکشد
تا پل وارونه خوابهایش را
به دایرهای از سنگ و سایه
ببرد
تا ریسمان نامریی
از دو طرف جزیرهنگاهش را
به عصمت خورشید
پیوند دهد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
دست انداخت بر ماه کاملی
که چهارده بار به دورش چرخید
زیر پلکهای خواب آلودهی خورشید،
و مردی
که با کلاه فانتزی
روی حبابهای افسانهای
با دایرههای توهم
و دانههای بینظم باران
در رودخانهای عجیب
خم شده بود
می خواست ماه را
در سورئالهای بی مرز
به افقهای واقعیت پرتاپ کند
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
میپیچد
در گوش آسمان
صدای شکستن نفسهای خط ممتد
روی ریل خیالِ زمان
که بشکند انعکاس نور را
در ماوارای بنفش
تا ستارههای وحشی دنبالهدار را
رام کند
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نشست
برگِل فرسودهی روزگار
سایههای روی رملهای نرم
تا در آغوش بادهای خفته
در سوگ ملالانگیز کویر
شنهای ریز سیاهی
که شبیه گنجشکان
در دهان پنجرههای چرخ پنهانند
حمایت کند
مرد ِگاریچی را شبانه
تا آبرویِ طناب پارهی معاشش
پاره نشود
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
بیرون آورد
ساعت کهنهی عریانی
که عقربههای فرسودهاش
پلک میزدند
تا آسمان کبود
به یاد روزهای گمشده
عطر خاطرها را
در چرخش ثانیهها بپیچد
تاخوابهای ناتمام را
به نقطهی عطف برساند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
نشست روباه دودوزه
روی بوم واژههای کتاب
تا چشمهای نقرهای ماه
رازهایش را
پشت پلک دیوار،مخفی
کند
تا بچرخد بین واژههای بیصدا
آوای قدمهای دختری
که با قایقی خسته
و دروغهای بیسر وته
به دام دنیا بیندازد
تا استخوانهای پوسیده اش را
بین دیوارهای بتنی
پنهان کند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
در بوم خیال
پرستویی رنگها را
به دوش میکشد
در رهاورد سکوت
زمان زیر انگشتانش میلرزد
زمین گرمای آغوشش را
از دست میدهد و رنگین کمان
رنگ میبازد
که به دلمردگی بومها بیافزاید
حروفها از دل ماشین آهنی
رها شدند
مانند ترانهای
که در تلاطم باد میچرخد
تا زمان را به رقص بیآورد
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
سفر میکند
حلزون قُلّههای خیال
در خلوتی عمیق، که گامش
آوای عشق سر میدهد
روی دوشش خانهی متروکهایی
که بوی نا گرفته،
و میجَوَد رازهای کپکزده را
که شکیباییاش غبله میکند
بر دنیای بیصدای رنگین
کمانها
تا درک کند
نغمههای عرفانی ماورا را
برای خلاص شدن
از خوابهای آشفته
تا گیج شود، در زمان محال
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
بازی میکنند
در باد/ دو روح آویزان
که میچرخاند گریبانشان را
خاطرات بریدهی خیال
و آسمان دیوانگیشان را
تماشا میکند
همراه با شکوفههای سمج
زمان ایستاد
تا داستانهای عاشقانه را
همچون شعری بیپایان
به یادگار بسپارد
تا برگهای سرخ و سفید درخت
به خلسهای از رویاها بروند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
شکست
سکوت سایههای سپید
در انعکاس آینه
در رقص
موسیقی بیصدا
دیوارها مینوازند
و دستهای نامرئی
در محفل متروکه،
پانتومیم بازی میکنند
تا آستین، پیچیده بر گردن
آرزو ها را
در چنگ زمان گم کنند
نغمههای دل را
تا غبارهای غمگین را
بند بزنند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
میبیند شلاق نور را
میان سواحل غربی آبهای آبی
که میشکوفد
شکوفههای خیال رنگیش را
برای چیزی
که نمیبیند
و در دور دستهاست
میچرخد و میچرخد
تا در ناخودآگاه زمان گم شود
و مینوازد
قطرههای اشک آفتاب را
برای پرواز کشتی
از دل جزیرهی کور
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
می خواست
تا نخ نازک افکارش را
به چهره اش پیوند بزند
و دستانش را
گره بزند به رویاهای کوری
که چشمانش
به اینده مه آلودی نگاه می کرد
که زیر پایش سر میخورد
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
گم شده بود
در طبیعتی سرد و خاموش
که در سایهاش
جاذبهی سرخی
معلق
در هوا مانده بود
تا روی چتر افکارش
پژواک زندگی را
در رویای گمشدهای
شناور کند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
بی صدا فریاد میزنم
در چرخش بی پایان تاریخ
تا خوابهای ناتمامم را
تعبییر کنم
تا عقربه ها با ترانه های گلهای
وحشی برقصند
درآرزوی برگشتن گذشته ایی
از سایه خاطرات
تا در دنیایی بی زمان
خواب را
تغییر دهم
در سرزمین معکوسی
که ساعت شماطهاش
رازهای ناگفته را
به گوش باد میخواند
تا با دلی پراز درد
عقربه ها را
آزاد کند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
روی بوم زمین
میان جابجایی زمان و فضا
چشمهایش
دشتهای پراز ابهام را
مینگرد
سایهی عقابی جسور،
بر چهرهاش میافتد
که در هوای بیوزنی
مانند پَر رنگی
میان لحظهها
بازی کند
تا بالهایش
طرحهای بینهایت تقدیر را
به آغوش بکشد
و زلزلهای هستهی زمین را
از خواب غفلت بیدارکند
شبیه زنبوری که در باغ افکار
صدای باد را
میسراید
برای شعرهای تازهایی
که در سکوت غوطهورند
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
جادهای نامرئی
در خوابِ تاریکی میپیچد
به سوی ماه
که در قنداقی از نور
با چشمانی لبخندزده
قصههای رودهای ناپیدا را میبلعد
رودهایی که هرگز در راه نمیخوابند
و در غم / به خواب میروند
انسانهایی در سایهها
در زوایای بیوزنِ تنهایی
به تأملِ ابرهای تنیده در قصهها مینشینند
که در آغوش ماه پنهاناند
و در دل مرداب
ماهِ بیزبانی را به آواز درمیآورند
آوایی که خواب را میشکند
و زندگی را
به جادهای بدل میکند
که در تاریکی و خیال
عشق را جاودانه میسازد
─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━
دیدگاههای بازدیدکنندگان
بسیار زیبا وقابل تامل
82 روز پیش ارسال پاسخاز دل برآمده وبردل نشسته
چه شیرین است ته فنجان قهوه تلخی گمشده راپیدا کنی
قلم بی نظیری دارد بانو دلارام
افتخارسرزمین است زنان که از احساس وقلبشان حرف میزنند
سپاس که هستی
بسیار زیبا قللمتون همیشه نویسا 👏👏👏👏🌱🌱
81 روز پیش ارسال پاسخدرود بر شما
81 روز پیش ارسال پاسخبسیار عالی
بسیار عالی 👌🌹🌹🌹🌹🌹
66 روز پیش ارسال پاسخبسیار عالی
37 روز پیش ارسال پاسخ