کلید می چرخد

درشیارجمجمه ی حسرت

تا پا بگیرد

مغزهای قفل شده ای که

می چکنداز دهان 

لاشه ی غروری مرموز

تا دستان کفتار شان 

به زنجیر بکشند 

روح باور منجمد را

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


گریه می کرد

پاهای ترک خورده ای 

که گیر کرده بودند

لب مرز سیاهچاله ی 

برمودایی عبوس

تا قد بکشد نقشه ی

سیم خاردار شده ی جنون

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


بند کرده 

دستان خیال

به حوصله ی لخته ی شده ای

که ملق می زد

در بطن خاطرات

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


ساعت افتاد

از دیوار آسمان 

بر سر حوصله ی شب 

تا سرگیجه بگیرد 

عقربه ی انتظار

در کبودترین ثانیه ی خیال

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


می‌رقصد 

سیب آرزو روی سفره ایی

که سنبل گیس بریده اش 

روی بته جغه هفت سینش

می‌جوشید مثل سیر و سکه

تا سماق بمکد خاطرات خزه زده 

در خیال کودکی 

که عمرش بر باد رفته

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


سوسو می زند

همهمه ی سکوتی حزن آلود

بر حنجره ی بغضی پیر

تا به تندیس ترک خورده ی نگاهش

شبیخون بزند

لالایی مرگ

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊



دستان سوزن بان

بند می کرد

پای  گزگز شده ی 

اندوهی  را 

که از جمجمه ی زمین

رد می شد

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


به مسلخ کشید

غروری تاول زده

مغز کلید باوری را

که در دهان 

جمجمه ی متر‌سکی

نشخوار می شد

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


می تنید

تار سکوت را

عنکبوت بیوه ی زمانه

بر دهان 

شفیره ی تقدیری

که چشمان منتظرش

پیله کرده بودند

به پروانه ترین رویا

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊

نیش می زد

عقرب کف بین آسمان

به قلب ستاره ای 

که افتاده بود

از چشم فنجان شب

در دهان 

طالع  نحس زمین

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


پیراهن بلوغ پوشید

کودک تخس خیال

تیز می کرد

قیچی دورویِ

خاطراتی که/ می برید

  سر گل هایش را

پای سنگ کاغذی

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


انتظار می خزید

در استراحتگاه 

قطاری که /پشت گردنه ی زمان

سوت می کشید 

تنهاییش  را

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


فاخته ای 

کپر می بافت 

در کشتزار خاموشی 

که مترسکش/دار زده بود

موریانه ای عقیم را

و ابرهایش

از رگ دریچه یِ 

زخمی که/ گندیده بود

آب می خوردند

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


جیغ می کشید

استخوان غرور شکسته 

در گلوی قابلمه ای  کبود

که بالا می آورد/درد را

دردهان 

آشپزخانه ای طاعون زده 

که می جویدند موشهایش

ریشه ی زنانگی را

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


هِرو کِر می کردند

کلاغ های چشم سفید

در عزای باغ مرده ای 

که چنارهایش را

به دار کشیده بود

چوب تراشی مسلول

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


می دزدید 

قرص های ماه را

شعبده باز گوژ پشتی

که خرگوش های کلاهش

خواب نما شده بودند

┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊


شیرجه می زد 

بغض لجن گرفته ای

در گلوی دختران اطلس

که اصالتشان را /رگ می زدند

تا نگاه برهنه ی دیوان شب

 ندزدند

ایمان قنوت  گرفته شان را 

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸


ارابه ی بردگان 

چپ کرد 

در دهان تمدنی سیاه

که مغزهای تاریخش

فرار می کردند

از جمجمه ی بختک زده ی

پیرمرد کهنه  فروش

             ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


دستان کثیف فتنه

به دار می کشید

لبخند  ساعتی را

که می غلتید 

در یقه ی پوسیده ی 

سربازان صلحی که/کابل

از حمل جنازه شان

دست کشیده بود

                   ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


بدقلق شده

کودک خیال

نشسته پای قصه ای 

زخم خورده 

که شهرزادش را

کلاغی در انبان

با پنبه سر برید

                     ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


زخم شد 

واژه های پرواز 

در حنجره شعرهایم 

تا شبیخون بزند

کیبوردی طغیانگر  

به حافظه ی رگهای کاغذی 

که زیر پوست رنگ ها

پرواز پرستوها را 

نقاشی می کرد

                ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


سکوت کش می آمد

در آستین های خیس

پیراهنی که /خاطراتش

خودکشی کرده بودند

در سلول شیشه ای

آلبومی شکاف خورده

                  ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


سرفه می کرد 

انتظار 

در گلوی چروکیده یِ

پیراهن زنی/ 

که می آویخت 

لبخندش را

بر دستان عاریه یِ 

مردی مسموم

که آلزایمر می برد

تابوتش را

                    ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


به سیم آخر زد

گلوی زنگ زده ی 

موی زنی/

که صدای رویایش 

غرق می شد/

در شورش 

موج های روسریش

                     ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


مرگ می رقصید

میان نیزارها،

این سیاه پوشان

همیشه زخمی

در گلوی/ هلهله های کارونی

که نفس می کشید

درد هایش را

در  ریه ی ماسکی

پلاک شده  

بر گردن/جزیره ای مجنون

                 ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


با خودم حرف می زنم

در غباری کاشته شده

در کنار دلهره ی غروب

که می چرید 

میان پرزهای ِتار عنکبوتی

کاش تنم را می شکافتی 

شاید کلاغی

شایعه می خوانَد

در پس مانده ی روزهایم 

و نیوتن غسل می دهد

سیب کال نچیده ای را

پای رودخانه ی چشم هایم

                  ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


قطار مرگ

از روسری بلوچی ام

می گذرد

شاید به عروسی نور / می رود

که خدا می رقصد

در گلوی سوخته اش

حالا روی شب خوابیده

در دستان بسته ی نخلستان های گریان

در جوار آب های هامون

میان آب های ننوشیده 

ای خدای نور

ای زرد چهره ی سرخ

تشنه بر بالین هیرمند

ماه بوی تو را گرفته

و شب بو های بی آغوش 

تو را صدا می زنند

                 ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


در قطب سوم زمین

در تنهایی سپیده دم

حلق آویز می شد

دریاترین جنگل

به دست شمالی ترین مسافر

ومن آن پرنده ی 

کوه انزوا بودم

که میان سبزی درختان

در هر ج و مرج دلهره ای

جان می داد

تا شرمگین نشود مرگ

                  ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━


چرخ می زد

جراحت یک رویا

در اتاقِ خوابِ ذهنی

فرسوده

تا قفس ببافد

برای 

پرنده شدن زنی

که بدون اکسیژن

تنهایی مبهمی را

نفس می کشید

                   ─━━━━⊱❁❀📚❀❁⊰━━━━